کمی مهربان تر
بسم الله الرحمن الرحیم
بازدید کننده ی بزرگوار! جهت مطالعه ی بهتر و کامتر مطالب این وبلاگ می توانید به وب سایت :::هم اندیشی دینی::: مراجعه بفرمایید.
کمی مهربانتر!
رهبر فرزانهی انقلاب، حین صحبت از سبک زندگی، سخن از «شیوهی ناصحیح رانندگی» ما به میان آوردند و خواستند تا این شیوه اصلاح شود. ماهها از فرمایش حکیم انقلاب میگذرد، اما طرح و برنامهی خاصّی از مسئولین فرهنگساز و متولّیان نظام بخشی به امور رانندگی کشور ندیدیم! رانندگی ما همان رانندگی سابق است و نگرش ما هم همان نگرش گذشته!
وقتی از دید اخلاقی به نوع رانندگی در سطح شهرها نگاه میکنیم، متوجّه میشویم که نوع نگاه برخی از رانندههای ما، به خیابان، ماشینهای دیگر و همچنین عابرین پیاده، نگرش نادرستی است.
برخی از رانندهها ارزش و کمال رانندگی خود را تنها در این میدانند که طول خیابان را در کمترین زمان ممکن طی کنند، و در ترافیک شهری خودرو خود را تا چند ماشین جلوتر بیندازند! در این شیوه از رانندگی، اگر ماشینی از ما سبقت بگیرد، پُر رو و بینزاکت محسوب میشود، و اگر ما از ماشینی سبقت بگیریم، زرنگ و متبحّر به شمار میآییم! وقتی با چنین نگرشی پای فرمان نشستیم، عابرین پیاده را متجاوزینی به قلمرو خود به شمار میآوریم، و هنگام عبور عابر پیادهای از خیابان، به جای این که سرعت خود را تا اندازهای کم کنیم که وی با خیال راحت از خیابان عبور کند، بر سرعت خود میافزاییم و با بوقهای سرکش به وی میفهمانیم که یا به جای قبلی خود برگردد و یا اینکه با سرعت بیشتری از خیابان عبور نماید!
تنها پشت رول رانندگی است که وقت از طلا هم ارزشمندتر است! روی همین اساس کسی حق ندارد حتی دو ثانیه از وقت ما را هم تلف کند! کسی حق ندارد سدّ راه ما شود و از سرعت ما بکاهد! (البته بگذریم از این که وقتی به منزل رسیدیم، بنا داریم جلو تلویزیون دراز بکشیم و تخمه بشکنیم!)
بعضی از رانندهها ـ حتی در کوچه و محلّههای مسکونی ـ آنچنان تند و شتابان میرانند که گویی کف آسفالت را ملک طلق خود میبینند، و برخی دیگر هم با بیاعتنایی به رانندههای پشت سر، آنچنان با تأنّی و آهستگی رانندگی میکنند، که گویا وقت دیگران ارزشی ندارد!
شاید با چشم خود دیده باشید، و شاید هم به شخصه تجربه کرده باشید! وقتی رانندهای با روشن کردن چراغ راهنما، قصد دور زدن خیابان را دارد و از ماشینها تقاضا دارد تا برای چند ثانیه توقّف کنند و به او اجازهی عبور دهند، اگر تازهکار باشد، باید مدّتها همان طور بماند تا دل رانندهای به رحم آید و یا اینکه از قضای روزگار خیابان خلوت شود و بتواند عبور کند! اگر هم کهنهکار باشد، میداند که خیابان جای تعارف و محبت نیست، و تا راه را بر رانندگاه دیگر نبندد، راهی برایش گشوده نمیشود!
حکایت بعضی از بوقها هم شنیدنی است. پیرمرد سالخوردهای را میبینی که در گوشهی خیابان ایستاده و به خودروهای در حال عبور مینگرد، تا رخصتی برای عبور از خیابان به او دهند. سرعتت را کمتر میکنی تا بتواند از خیابان عبور کند. در این میان صدای بوق سرکش ماشین پشت سری، تأمّل برانگیز است! (کمی مهربانتر!)
بی تعارف بگوییم در فرهنگ رانندگی ما تا عابرین پیاده راه را بر ما سدّ نکنند، به آنها راه عبور نمیدهیم؛ تا خودرویی که در حال خروج از پارک یا دور زدن است، راه را به طور کامل بر ما نبندد، و عملا امکان عبور به ما ندهد، حاضر به توقّف نمیشویم!
رانندگی هم عرصهی دیگری از زندگی اجتماعی است، و ای کاش کمی مهربانتر رانندگی میکردیم!
ای کاش، هنگام عبور از کوچه پس کوچهها، به جای بوق زدن و ایجاد مزاحمت برای همسایهها، کمی از سرعت خودکمتر میکردیم!
ای کاش، داوطلبانه به دیگران راه عبور میدادیم که با این کار یادآور میشدیم که همه از اعضای یک خانواده هستیم!
ای کاش، مسئولین ما به جای تغافل و بیمسئولیتی در فرهنگ سازی و جامعهی عمل پوشاندن به دغدغههای رهبر فرزانهی انقلاب، هر یک در حیطهی مسئولیتی خود به بهترین وجه ممکن ادای وظیفه میکردند، و فرماشان ایشان را نه در نوشتار، که در عمل، به دیدگان خود میگذاشتند.